فرنام جان همه كس مامان و باباييفرنام جان همه كس مامان و بابايي، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

کوچیک خان

یلدا ...

چند قدم مانده به یلدا. به شبی خاطره انگیز وبلند. به سپیدی. به زمستان. و اناری که دلش قصه ی یک رنگی است. یلدای دلتان شاد و پرنور باد یلدا نزدیک است ، بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد دلهایتان دریایی ***, شادیهایتان یلدایی ***     پسرکم   دومین یلدات مبارک عزیزممممممممممممممممممممم اندازه یِ بهانه اش بزرگ نیست ... اصلِ اتفاقش بر مي گردد به چیزی حدودِ یک دقیقه ،‌ كه آخرین شبِ پاییز را از باقي شب هايِ سال متمایز کرده و طولش را زیاد کرده و رنگش را سیاه و نامش را یـــــــــــلدا وقتِ خوبِ شمارشِ جوجه ها.... شده بهانه یِ کلی برنامه ریزی هایِ از قبل ...
30 آذر 1392

به بزرگی تمام عشق های بزرگ دنیا...

چقدر آرامم پسرکم که تو هستی... که کنارمی وهمیشه درقلب منی... به معصومیت کودکانه ات قسم،بیشتراز هرمادردیگری عاشقت هستم...باورکن بعدازدردی شیرین پابه این دنیا گذاشتی وهمه دنیای من شدی... دغدغه هرروز من بودن توست... نفس کشیدنت... ایستادنت... خندیدنت...   راه رفتنت...   لحظه به لحظه کنارم قدمیکشی وبزرگ میشوی... پسرکم،عزیزکم دستهای کوچکت رامیگیرم تابلندشوی،راه بروی و حال دیگر میدوی...تمام لذت زندگیم همین است میخواهم آغوشم مادرانه ترین آغوش دنیاباشدبرای تو... میخواهم به تویادبدهم کلمه کلمه عشق را،زندگی را... مادربودن شیرین است،آنقدرکه حتی فکرکردن به نوازش صورت پاک ومعصوم...
28 آبان 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کوچیک خان می باشد